الگو برداری
داشتم فکر می کردم چقدر این نگار نیم وجبی منو اذیت می کنه.هر روز که می خواهم ببرمش مهد،برای کفش و لباس منو می کشه.اولا عاشق رنگ صورتیه،دوما مدل موهاش هر روز باید یک جور باشه.به خدا دیگه مدل کم می آورم.حالا اونش بماند،خانم دوست داره موهاش بلوند باشه.ومنتظره بزرگ بشه موهاشو رنگ کنه.سوما باید لباساش همه ست باشند،و این کارا می دونید چه قدر هزینه و دردسر داره.روزهائی که با لباسهای مورد علاقه اش نمی ره تا شب غصه داره.از دست این اروپائی ها که تلوزیونشان همه مد های متفاوت و کفشهای متنوع و موهای اینجوری و اونجوری و خوب بچه من هم پای همین تلوزیون بزرگ شده.امروز لباسش یک ذره ساده بود،اینقدر گریه کرد که نگو و نپرس.فعلا این بیماری به نگین سرایت نکرده.البته ناگفته نماند بنده خودمان هم بچه بودیم همین بودیم.
Zahra || Wednesday, February 14, 2007
6:31 PM