بابانگار

حسودی

باز نگار امروز با قصه رفت مهد.نمی دونم این دختر چرا دلش می خواهد بهترینها مال خودش باشه.به هیج وجه من الوجوه حاضر نمیشه از خواسته هایش کوتاه بیاد.چشم دیدن چیز خوب برای نگین بیچاره را نداره و فوری اعتراض می کنه.تا جائی هم که راه داره کلاه سر نگین می ذاره.حالا تو خونه عیب نداره می ترسم تو اجتماع هم همین باشه، و اونوقت اول بد بختیه.